همه چی جز هیچی |
||
جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 6:29 :: نويسنده : Mr.SAM
اففزایش بار علم به طور ناخواسته! کمبود شدید خواب و کاهش زمان لالا از هفت ساعت به هفت دقیقه ! رواج فرهنگ غلط پاچه خواری برای معلمان . چپ و چل شدن چشم ها بر اثر روش غلط تقلبی ! سر درد حاصل از تمرکز .
جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 6:7 :: نويسنده : Mr.SAM
اصلا نگران نباشید چون دخترها زیاد شدن و در حال ترش شدن هستن!!!پس نیازی نیست که ما پسرهای گل دنبال اونها راه بیفتیم(ولی باید حتما راه بیفتیم) حالا ما در اینجا فرض می کنیم که اونها ناز می کنن اگه زشت بودی چه کار باید کنی؟؟؟هیچ می دونی یا نه؟؟؟؟پس بخون خوب این که کاری نداره که…ابروهات رو بگیر…کرم سفید کننده بزن…دماغت رو عمل کن… ادامه مطلب ... جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 5:52 :: نويسنده : Mr.SAM
1. همیشه سر خود را با تیغ بتراشید. طبق قانون بقای ماده، اگر مویی درنیاید، چیزی هم برای ریختن نخواهد بود. با این تمهید دیگر کچل نمیشوید؛ فقط تمام عمر بیمو خواهید بود. جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 5:45 :: نويسنده : Mr.SAM
پس از 9 ماه ورجه وورجه متولد شدم ! جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 5:33 :: نويسنده : Mr.SAM
شنبه جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 5:15 :: نويسنده : Mr.SAM
رمزگشایی از «یه توپ دارم قل قلیه» جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 5:10 :: نويسنده : Mr.SAM
قهوه تلخ:
جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 5:9 :: نويسنده : Mr.SAM
اگر یکروز ، چند ساعت دیر به محل کارتان برسید … جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 4:10 :: نويسنده : Mr.SAM
شهروند دانشجو (دختر): برای گرفتن نمره آنقدر به استادش سیریش می شود تا سرانجام با او ازدواج می کند. جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 3:25 :: نويسنده : Mr.SAM
1- یقه اولین خواستگار رو بچسبید که شاید تنها شتر بخت شما باشه. جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 3:22 :: نويسنده : Mr.SAM
خوردنی باشد: مثل عسل جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 3:19 :: نويسنده : Mr.SAM
۱٫باباش کارخونه داره ! ۲۵۰۰ تا کارگر دارن , ماهی چند میلیون پول تو جیبی می گیره از باباش ! جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 2:31 :: نويسنده : Mr.SAM
آقايون جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 2:26 :: نويسنده : Mr.SAM
سال 1230 چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 14:25 :: نويسنده : Mr.SAM
خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد. خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد. قورباغه ای در تله ای گرفتار بود. قورباغه حرف می زد! رو به خانم گفت؛ اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده می کنم. خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد. قورباغه به او گفت؛ نذاشتی شرایط برآورده کردن قورباغه به او گفت؛ نذاشتی شرایط برآورده کردن قورباغه به او گفت؛ نذاشتی شرایط برآورده کردن خانم کمی تامل کرد و گفت؛ مشکلی ندارد. آرزوی اول خود را گفت؛ من می خواهم زیباترین زن دنیا شوم. قورباغه به او گفت؛ اگر زیباترین شوی شوهرت ۱۰ برابر از تو زیباترمی شود و ممکن است چشم زن های دیگر بدنبالش بیافتد و تو او را از دست دهی.خانم گفت؛ مشکلی ندارد. چون من زیباترینم، کس دیگری در چشم او بجز من نخواهم ماند. پس آرزویش برآورده شد.بعد گفت که من میخواهم ثروتمند ترین فرد دنیا شوم. قورباغه به او گفت شوهرت ۱۰ برابر ثروتمند تر می شود و ممکن است به زندگیتان لطمه بزند.خانم گفت؛ نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است. پس ثروتمند شد.آرزویسومش را که گفت قورباغه جا خورد و بدون چون و چرایی برآورده کرد. خانم گفت؛ می خواهم به یک حمله قلبی خفیف دچار شوم! نکته اخلاقی: خانم ها خیلی باهوش هستند. پس باهاشون درگیر نشین. قابل توجه خواننده های خانم؛ اینجا پایان این داستان بود. لطفاً ادامه را نخوانید! و کلی با خودتون کیف کنید اما !.. ادامه مطلب ... دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: 11:41 :: نويسنده : Mr.SAM
یکی از دوستام تعریف می کرد : “با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ء ۵-۶ ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش. منم کرمم گرفت ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن.خیلی احساس شعف میکردم که همچین شیطنتی کردم. دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, :: 11:30 :: نويسنده : Mr.SAM
سه تا رفيق با هم ميرن رستوران ولي بدون يه قرون پول . هر کدومشون يه جايي ميشينن و يه دل سير غذا ميخورن جمعه 19 آبان 1391برچسب:, :: 1:49 :: نويسنده : Mr.SAM
مهمترین سؤالهای جهان سوم یا چیزهایی را که دانستنشان برای یک جهان سومی از نان شب هم واجبتر است اجتماعی پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 13:53 :: نويسنده : Mr.SAM
این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم میخورد که واقعیه:
پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: 13:51 :: نويسنده : Mr.SAM
از بوی گلاب بدم می آید ، همون آب معدنی کفایت می کند ، نگید این رانی هلو دوست داشت ، سنگ قبرش رو با رانی بشوریمااا، من از مورچه ها دل خوشی ندارم! جمعه 5 آبان 1391برچسب:, :: 1:34 :: نويسنده : Mr.SAM
۱) با عصبانیت برین جلوش و تو چشاش زل بزنین و بگین چیه به من خیره شدی ؟ چیزی میخوای ؟ به غیر از من کس دیگری هم هست که بتونی نگاش کنی ...... همش خیره شدی به من که چی بشه ؟ حالا اینا به کنار . چرا چشمک میزنی ؟ چرا ابروهاتو واسه من بالا و پایین می کنی ؟ خجالت بکش. شرم کن . 05 نکنه در موردم فکرای بد میکنی ؟ اصلا چه معنی داره یه دختر به پسر چشمک بزنه درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان |